درخواست عضویت در گروه ایرنین مدرن ( دختر پسرای ایرونی ) بزرگترین گروه فارسی زبان در یاهو

Subscribe to iranin_modern

Powered by us.groups.yahoo.com

۱۳۸۹ دی ۲۴, جمعه

محسن مخملباف دیروز امروز فردا

محسن مخملباف

محسن مخملباف و زندگی چند گانه او


در وقایع پس از انتخابات افراد زیادی از صنوف و دسته جات مختلف به نظریه پردازی و نقد حوادث و حتی جانبداری از حرکت های ضد ارزش بعضی از طرفین اتفاقات اخیر پرداختند. در این میان نام برخی از این افراد برای قشر فرهنگی و طالب هنر آشنا بود که در این میان جناب محسن خان مخملباف از هر روشی برای به چالش کشیدن نظام روی گردان نبود.

http://www.cinemaema.com/parameters/cinemaema/images/news/makhmalbaf31191364746big.jpg
عکس مخملباف در زندان کمیته مشترک ساواک


من محسن مخملباف را از گذشته های دور میشناختم از روزگار سازمان تبلیغات اسلامی از دفتری متعلق به همین سازمان در خیابان طالقانی از یک ویلا در خیابان فرشته و نهایتا از کاخی در باغ فردوس که نام مرکز آموزش فیلم سازی اسلامی را یدک میکشید.

شاید در میان هنرمندان هیچ یک همچون مخملباف از وجود نظام مقدس جمهوری اسلامی در ایران متنفع نشده و سود نبرده اند چراکه هرکس با زندگی نامه هنری ایشان کوچکترین آشنایی داشته باشد مخملباف را در لباس یک هنرمند متعهد و انقلابی دهه 60 یک به اصطلاح روشنفکر دهه 70 و یک برانداز و ضد انقلاب دهه 80 مشاهده میناید .


جناب مخملباف دهه 60 را که آغاز گر ورود ایشان به عرصه هنر میباشد را با فیلمهای 2 چشم بی سو ، استعاذه ، توبه نصوح آغاز نمود و با اینکه این فیلمها از ارزش هنری آنچنانی برخوردار نبود اما یک انقلابی را به دنیای هنر این مرز و بوم معرفی نمود که با هنرش نشان میداد در سر نیات خدمت به اهداف انقلاب را دارد و هراز چند گاهی دستی به قلم میبرد و کتابت مینمود که ار این میان میتوان به حوض سلطون اشاره کرد.

مخملباف که سواد سینمایی خویش را در مرکز آموزش فیلمسازی اسلامی باغ فردوس در کنار دیگرانی چون بهزاد بهزاد پور ، رسول ملاقلی پور ، فرج اله سلحشور و ..... فرا گرفته اکثر فیلمهای عقیدتی خویش را با سرمایه نظام و تحت مدیریت سازمان تیلیغات اسلامی کارگردانی نموده و تمامی هویت و ارزش مردمی خویش را مدیون این نظام مقدس بوده است .

در اواخر دهه 60 با فیلمهای عروسی خوبان ، بای سیکل ران ، دستفروش و بایکوت به اوج موفقیت مردمی دست یافت و فیلم بایکوت او با توجه به قصه روز آن و به تصویر کشیدن زندگی عقیدتی یک کمونیست توده ای به فروش بی سابقه آن روز سینما دست بیافت و لقب پرفروش ترین فیلم سال را از آن خود نمود و همین فیلم برای مخملباف یک زندگی تجملاتی به ارمغان آورد و همین فروش به راحتی نشان داد کسی که در هنر سنماییش و کتبتش دم از فقر و لمس فقر میزد به چه راحتی به مرفهین پیوست .

The image “http://arghavaniha.files.wordpress.com/2009/04/makhmalbaf20.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.
تغییر چهره مخملباف به فاصله 20 سال

میگویند پول فساد می آوردريا، با اینکه من با این جمله موافق نیستم اما در رابطه با جناب محسن مخملباف این جمله عین حقیقت بودچرا که وی به سرعت به عنوان آخرین فیلمهایش در دهه 60 و اوایل دهه 70 2 فیلم سراسر بحث و جدل و حتی ضد دین خویش یعنی نوبت عاشقی و شبهای زاینده رود را کارگردانی نمود ولی از انجاییکه متصدیان و سکانداران سینمای ان روزگار از پیام نهفته در این 2 فیلم به خوبی آگاه بودند هیچ گاه اجازه اکران به این 2 فیلم داده نشد اما چون مخملباف تقریبا به گذشته خویش پشت کرده بود از طریق باند های زیر زمینی این فیلم ها در سطح گسترده تکثیر و در کشور پخش شد و در حالیکه خط اصلی هر دو فیلم به روابط 3 جانبه و به اصطلاح عشقی 3 جانبه و حتی چند جانبه ختم میشد اما بخاطر خدمت مخلماف در سالهای قبل به هنر میهمنمان برخوردی با وی صورت نپذیرفت .

در دهه 70 مخملباف ابتدا فیلم ناصرالدین شاه اکتور سینما را با بازی عزت اله انتظامی ، اکبر عبدی و ماهایا پطروسیان کارگردانی نمود و پس از آن با ساخت یک دکور در ویلایی در خیابان فرشته تهران فیلم هنرپیشه را با بازی اکبر عبدی ، فاطمه معتمد آریا و ماهایا پطروسیان ساخت ولیکن در هر دو فیلم سعی در القای روابط عاشقانه داشته و حتی این موضوع در فیلم هنرپیشه بصورت کاملا سخیف مطرح گردید . مخلمباف پس از این 2 فیلم به سراغ فیلمی رفت که هویت جوان مسلمان انقلابی ایرانی را کاملا به زیر سوال برد و از این جوانان که در روزگاران جنگ تحمیلی باعث ایجاد دلهره در دل هر ابرقدرتی میشد به عنوان افراد بی هویت و بدون تفکر یاد کرد که حاظرند برای حضور در دستاورد غرب ( سینما ) هر چیزی را زیر پا بگذارند این فیلم که از آن با عنوان سلام سینما یاد میکنند به اصطلاح به مناسبت صد سالگی سینما ساخته شد و مخملباف به هر طریق ممکن مشتاقان سینما را به سخره گرفت و بازتاب این فیلم در دنیای غرب بسیار قابل تامل بود چراکه شخسیت یک جوان ایرانی آن روزگار را به نمایش میگذاشت . بعد از سلا سینما فیلم نون و گلدون مخملباف باز هم به مبارزه نهان با گذشته سیاسی خویش بود و تفکری شیطانی در پس این فیلم بود گبه نیز در ظاهر به معرفی فرش ایلیاتی ایرانی میپرداخت اما در باطن ...... مخملباف پس از گبه چند فیلم دیگر را کارگردانی نمود که آثار در خوری نبودند فقط عجیب ترین فیلم این کارگردان سکس و فلسفه نام داشت که از فردی که تمام افتخارش تماشانکردن حتی یک فیلم در زمان ستم شاهی ( به علت سکس مطرح در فیلم های ان روزگار ) بود ساختن یک چنین فیلمی ان هم در روزگار پیری بعید مینمود .

مخملباف از چند سال قبل زندگی در ایران ارضایش نمیکرد بنابر این در پاریس عروس شهرهای جهان زندگی مینمود اما چهره واقعی مخملباف زمانی آشکار شد که اتفاقات انتخابات بوجود امد . او که خود روزگاری از انقلابیون زندان دیده ستم شاهی بود و به این بارها بارها افتخار میکرد از در دیگر آمده و به مبارزه با گذشته خویش و میهن خویش برخاسته و نظام را به چالش میکشید ، نظامی که از صدقه سریش یک فرد عامی دیروز به عنوان یک هنرمند آوانگارد در دنیا معرفی شده بود.

سخنم با شماست آقای مخملباف من و شما روزگاری رو در روی هم قرار گرفته و بارها سلام و احوال پرسی کرده ایم . میشناختمتان اما برایم امروزه خیلی عجیب است که شما را چه شد که اینگونه به دیروز خود به میهن خود و به عزیزانی که در طول هشت سال جنگ نابرابر و تحمیلی شهید شدند پشت کردید و اینگونه نا ناجوانمردانه قصد زدن ریشه نظامی را دارید که با خون های زیادی آبیاری شده که به اینجا رسیده

برادر من هنوز هم راه برای بازگشت باز است ، هنوز هم این ملت انقدر بخشنده است که بار دیگر به تو فرصت بدهد تا مخملباف دهه 70 شوی اما اینکه امروز اینگونه به دامان امریکا پناه بردن و بازیچه دست شیطانی شدن که اماممان شیطان بزرگش خواند از تو بعید بود مگر کم شوکت داشتی مگر کم ثروت داشتی مگر فیلم هایت کم در این کشور فروش میرفت که دست به دامان اجنبی شدی .

محسن جان به خدا وقتی میدانم که روزگاری ترا برادرم میدانستم از خودم بدم می آید ، بدم می آید که ترا نشناختم و ندانستم که به کی برادر میگویم . حتی روزی که محمد رضا ص به من گفت تو زنت را کشتی تا خواهرش را بگیری با او دعوا کردم با اینکه دلیل و برهانش زیاد بود اما باور نکردم اما امروز که میبینم تو خودت شدی دشمن ملت میفهمم که محمد رضا راست میگفت اما همین ملت با اینکه اطمینان داشتند تو خود قاتل همسرت و مادر سمیرا و حنا و .... بودی اما به خاطر هنرت و بخاطر هدفت بخشیدندت

نمی دانم راه برگشتی برای خویش گذاشته ای یا نه اما هر چه هست تو دیگر یک ضد انقلاب به تمام معنی هستی ولی باز هم این ملت همان ملتند و مثل تو رنگ عوض نکرده و نان به نرخ روز خور نیستند . دیدی که در روز 9 دی 1388 چگونه خود را در مقابل ابرقدرت ها و دشمنان نظام به رخ کشیدند . پس دیگر ببند آن دهانت را و سکوت پیشه کن حتی اگر اهل توبه نیستی که گناهانت از این بیشتر نشود


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر