درخواست عضویت در گروه ایرنین مدرن ( دختر پسرای ایرونی ) بزرگترین گروه فارسی زبان در یاهو

Subscribe to iranin_modern

Powered by us.groups.yahoo.com

۱۳۸۹ خرداد ۱۵, شنبه

عجیب ترین دوربین مخفی

عجیب ترین دوربین های مخفی




اگه جاسوس بازیت گل کرده یا میخوای از یکی از دوستات یا حتی دوست دخترت یا دوست پسرت یا ..... فیلم بگیری جوری که اون متوجه موضوع نشه یا اینکه میخوای بدونی کارمندات تو شرکت چیکار میکنن حتما این مطلب رو مشاهده کن چون با دیدن این دوربین مخفی ها دیگه حتما به آرزوت میرسی



خفن ترین دوربین مخفی











همه چیر در مورد کتاب دا بهمراه دانلود کتاب

دانلود رایگان pdf کتاب "دا"

دانلود کتاب دا برای کامپیوتر و موبایل بهمراه توضیحات و مصاحبه با نویسنده کتاب





کتاب دا دا، خاطرات سیده زهرا حسینی از جنگ تحمیلی و اوضاع خرمشهر در روزهای آغازین جنگ است. دختری هفده ساله که با شروع جنگ در روز اول مهر سال پنجاه و نه زندگی‏اش دگرگون می‏شود. روایتی باورپذیر، با فضاسازی بی‏نظیر، به گونه‏ای که خواننده خودش را در خیابان‏های شهر خرمشهر می‏بیند و البته حافظه فوق‏العاده خانم حسینی. آن چیزی که احترام و تحسین خواننده را برمی‏انگیزد این است که روای داستان کارهایی را انجام می‏دهد که دیگران از انجامش سر باز می‏زنند و شاید آن کارها را کوچک و خوار می‏شمرند. او برای کمک و خدمت، قبرستان را انتخاب می‏کند. غسل و کفن و دفن شهدای جنگ. روز اول دچار ضعف و غش می‏شود اما... آنچه کتاب را بی‏همتا می‏کند بیان گوشه‏هایی از جنگ از زاویه‏ای است که تا به حال به آن پرداخته نشده است. کتابی که اوج فجایع جنگ و در ضمن گوشه‏ای از تاریخ کشور ما را بیان می‏کند. نتیجه گفت‏وگویی هزار ساعته، ارزش این همه هزینه کردن را دارد.


قیمت : 120000 (دانلود رایگان)


دانلود رایگان pdf "کتاب دا" همراه با مطالب مرتبط با این کتاب شامل :


کتاب دا


کتاب «دا» به چاپ صدم رسید


دانلود کتاب "دا" برای موبایل بصورت جاوا


کتاب "دا" برگزیده دومین دوره جایزه جلال آل احمد شد


رمز موفقیت «دا» بیان جزییات دفاع مقدس است


گفتگو با راوی کتاب دا



در ادامه ...


دانلود رایگان pdf کتاب "دا" : دانلود کنید


راهنمایی دانلود کتاب : برای دانلود کتاب در سایت پرشین گیگ روی آیکون "دانلود" کلیک راست کرده و گزینه save target as را انتخاب کنید ، اگر باز هم مشکل باقی بود از طریق نظرات با ما در میان بگذارید .


راهنمایی خواندن کتاب : برای خواندن کتاب پس از باز کردن فایل pdf کلیک راست (right click) کرده و گزینۀ Rotate clockwise را انتخاب کنید .






دانلود کتاب "دا" برای موبایل بصورت جاوا : دانلود کنید





کتاب دا


درباره کتاب دا


گزارشی بی نظیر از دفاع



دا، در گویش محلی به معنی مادر است و زهرا حسینی با انتخاب این عنوان خواسته رنج، اندوه، تلاش و مقاومت مادران ایرانی را یادآور شود.


سیده زهرا حسینی یک کرد ایرانی است که پدر و مادرش پیش از ولادت او در عراق زندگی می‌کردند و او در سال ١٣٤٢ در آنجا به دنیا آمد. در کودکی همراه خانواده‌اش به ایران بازگشت و پدرش در خرمشهر ساکن شد و پس از مدت‌ها سرگردانی به عنوان رفتگر به استخدام شهرداری درآمد. حسینی پس از کلاس پنجم ترک تحصیل کرد. او فرزند دوم از شش فرزند خانواده بود. خانواده او، به ویژه پدرش سخت پای‌بند مذهب بود و او با چنان اعتقاداتی پرورش یافت و همراه برادر بزرگترش، علی، در فعالیت دوران انقلاب و پس از آن شرکت کرد.



با آغاز جنگ، زهرا حسینی که در آن هنگام دختری هفده ساله بود،‌ خود را در وسط ماجرا یافت. همین که اعلام کردند جسد شهدا در گورستان روی زمین مانده است، به یاری غسالان شتافت و با شهامت و مقاومت روحی کم‌نظیری در کار غسل و کفن و دفن شرکت کرد. به کارکنان گورستان غذا رساند، مردم را برای این کار بسیج کرد، امدادگری آموخت و در هر کاری که پیش می‌آمد، از امدادگری، زخم‌بندی، حمل مجروحان، تعمیر و آماده‌سازی اسلحه، پخت و پز و توزیع امکانات فعالیت داشت. تنها هدفش این بود که مفید باشد و به مردم خدمتی بکند. پدر و برادرش در جنگ خرمشهر شهید شدند و او با دست خود آنان را در گور نهاد. خواهر کوچک‌ترش را در کارها شرکت داد. در جریان دفاع از خرمشهر مجروح شد و ترکشی در نخاع او جای گرفت که پس از آن همیشه با اوست و ناگزیر از تحمل عوارض آن است.


با این حال، او از پای ننشست و پیوسته کوشید تا در خدمت جبهه و جنگ یا مردم جنگ‌زده باشد.
گزارش حسینی از جنگ بی‌نظیر است، و به هیچ یک از کتاب‌های متعددی که ایرانیان و خارجیان درباره جنگ نوشته‌اند، شباهتی ندارد. خواننده ممکن است با اعتقادات حسینی مخالف باشد و حتی او را دختری عامی بداند که طوطی‌وار چیزهایی را باور کرده است و تکرار می‌کند. ولی باید ابله یا مغرض باشد که درباره گزارش او از وقایع تردید کند. این گزارش حقیقی و دست اول از سبعیت از یک طرف و مظلومیت و بی‌پناهی از طرف دیگر است. در آن، چنان صحنه‌هایی از ایثار و شور ایمان به چشم می‌خورد که قلب را می‌لرزاند.


انسان از خواندن این کتاب و اندیشیدن به کسانی که گزارش کارهایشان در آن آمده است ـ انسان‌های معمولی، کم‌سواد یا بی‌سواد، دارا یا ندار اما بی‌ادعا، با‌ایمان و پاکباز ـ به راز ماندگاری ایران پی می‌برد.


بیایید مردم خود را بشناسیم. فرهنگمان، تاریخمان و باورهایمان را بشناسیم. نه از بیرون، که از درون تحقیق و پژوهش را آغاز کنیم، به این بیندیشیم که اگر زهرا حسینی‌ها امکان درس خواندن داشتند، امکان آموزش داشتند، با چنین استعداد و قابلیتی که دارند چه کارها که نمی‌کردند؟ به این بیندیشیم که امروز کودکان ما، مردان و زنان فردایمان، چگونه آموزش می‌بینند و این آموزش چقدر کارآمد است و چقدر به ساختن جامعه فردا کمک می‌کند؟ رسانه‌های ما در رساندن پیام‌های درست و کارآمد چقدر موفق‌اند؟ آیا در سال‌های اخیر در القای عشق به همنوع، عشق به میهن، احساس همدردی و وظیفه‌شناسی موفق بوده‌ایم؟


آیا امروز پس از سی سال تجربه، وقت آن نرسیده است که به جای پیشگیری از ابراز چیزهای ناخوشایند، برای مقابله با‌ آن‌ها به فکر ایجاد و ارایه چیزهای خوشایند باشیم؟ باید بدانیم پیام‌رسانی یک فن و یک هنر است که باید آن را شناخت و آموخت. پیام، هر قدر هم خوب و انسانی، اگر درست ارایه نشود، بی‌اثر و سعی باطل است. در حالی که ما چنین مواد و مصالحی ـ همچون سرگذشت سیده زهرا حسینی را داریم، چه پیام‌ها که نمی‌توان به گوش بشریت رساند.






کتاب دا


کتاب «دا» به چاپ صدم رسید


از سوی انتشارات سوره مهر


تاریخ خبر : 1388-12-13



کتاب «دا»؛ خاطرات سید زهرا حسینی کمتر از یک سال و نیم برای صدمین بار به زیر چاپ رفت. کتاب «دا» خاطرات سید زهرا حسینی را دربر می‌گیرد که به اهتمام سید اعظم حسینی در دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری تولید شده است. این کتاب هم اکنون توسط انتشارات سوره مهر برای صدمین بار به زیر چاپ رفته است.
راوی در پرداخت خاطرات خود به گونه‌ای موضوعاتی چون روزهای آغازین جنگ، روزهای مقاومت در خرمشهر، روزهای اشغال شهر و همچنین ادامه زندگی در اردوگاه را مورد اشاره قرار داده است.
در این کتاب سید زهرا حسینی خاطرات خود از روزهای مقاومت و روزهای پس از آن را با جزئی‌ترین موارد روایت می‌کند تا آنجا که این گونه جزئی‌نگری و بیان لحظه لحظه وقایع باعث شده تا بسیاری آن را رمان بنامند، حال آنکه این کتاب سراسر خاطرات واقعی و حقیقی سید زهرا از آن روزهاست.

راوی در آن روزها تنها 17 سال داشته و اهمیت این کتاب شاید در این باشد که وقایع جنگ ما برای اولین بار از زاویه دید یک دختر نوجوان روایت شده است. خاطراتی که راوی حدود 20 سال آن‌ها را در درون سینه خود همچون یک راز حفظ کرد و حرفی از آن نزد. در این کتاب ناگفته‌هایی از جنگ بیان شده که تاکنون کسی از آن‌ها حرف نزده است.

این کتاب که نگاه‌ گروه‌های فکری و اقشار مختلف را به خود جلب کرده، چندی پیش به عنوان برگزیده کتاب سال نیز انتخاب شد. علاوه بر این «دا» که در نمایشگاه کتاب تهران به عنوان پر فروش‌ترین کتاب نیز معرفی شده است، عنوان برگزیده جشنواره جلال آل احمد در بخش مستند نگاری را نیز در کارنامه دارد.
همچنین خاطرات سید زهرا حسینی در بخش دفاع مقدس نهمین جشنواره کتاب سال شهید حبیب غنی‌پور که فردا مراسم اختامیه آن برگزار خواهد شد، به عنوان یکی از آثار نامزد دریافت این جشنواره معرفی شده است.
همچنین نمایش رادیویی این اثر نیز قرار است به زودی از شبکه‌های رادیویی استان‌های کشور پخش شود. همچنین از این کتاب، فیلمی مستند در مرکز صدا و سیمای آبادان ساخته شده است. تهمینه میلانی هم فیلمنامه « تنهایی پر هیاهو» را بر اساس این کتاب نوشته و قصد ساخت آن را دارد.
بر این اساس و به مناسبت چاپ صدم دا، انتشترات سوره مهر نشستی خبری را روز دوشنبه هفته آینده، 17 اسفند از ساعت 10 تا 12 صبح در محل فروشگاه مرکزی این انتشارات برگزار می‌کند.
همچنین در این نشست علاوه بر نویسنده و راوی کتاب، حسن بنیانیان؛ رئیس حوزه هنری، مرتضی سرهنگی؛ مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری نیز حضور خواهند داشت.







کتاب دا


رمز موفقیت «دا» بیان جزییات و ناگفته‌های دفاع مقدس است


سیده زهرا حسینی " راوی کتاب "دا " درحوزه هنری یزد


1388-02-31




رمز موفقیت "دا " پرداختن به جزءجزء وقایع صورت گرفته و ناگفته‌های دفاع مقدس است، در عین حال که "سیده اعظم حسینی " نیز ساده و روان آن را نوشته است.
به گزارش سرویس فرهنگی حیات، "سیده زهرا حسینی " راوی کتاب "دا " در نشست رسانه‌ای که درحوزه هنری استان یزد برگزار شد با اشاره به پرسشگری نسل امروز و اینکه هر مطلبی را به راحتی نمی‌پذیرند، افزود: واقعیات دفاع مقدس بهتر است که عینا به آنان گفته شود زیرا دوران هشت سال دفاع مقدس خود تاریخ و مستندات کشور ماست و آیندگان هم باید از آن آگاه شوند.
وی ادامه داد: نویسندگان جوان نباید دلسرد و ناامید باشند، آنها می‌توانند با مطالعه و تحقیق آثار ارزشمند و بدیعی را به جامعه ارایه کنند و نباید بیش از حد به مسایل و موضوع مورد نظر پروبال داد و از صنایع ادبی استفاده کنند، زیرا هر چه مطلب ساده تر و روان تر باشد فهم آن برای مخاطب راحت تر، دلنشین و جذاب می‌شود.
راوی کتاب "دا " در پاسخ به سوالی که آیا تبلیغات زیاد موجب موفقیت و درخشش این کتاب شده است، یادآوری کرد: آنچه در این کتاب بیان شده واقعیت انکار ناپذیر دفاع مقدس و صحنه‌های عینی است، هر چند این وقایع دلخراش و تکان دهنده است اما من آنها را با گوشت وخون وجسم خود احساس کرده‌ام.
وی افزود: من در این برهه از زمان وظیفه خود دانستم تا این حادثه عظیم، ایثار، مقاومت و از خودگذشتگی مردم و مدافعان خرمشهر را بیان کنم تا سند ماندگاری از روزهای حماسه و خون و رشادت جوانان این مرز و بوم در صفحه تاریخ ایران ثبت شود.
حسینی ادامه داد: این کتاب 812 صفحه‌ای در مدت 7 سال تهیه و تدوین و از سوی انتشارات سوره مهر حوزه هنری به چاپ رسیده و من توانستم بدون دخل و تصرف نویسنده و ناشر، پیام دفاع مقدس که همانا پاسداری از خون شهدا و حفظ ارزشهاست را به مردم به ویژه نسل جوان امروز انقلاب منتقل کنم.
راوی کتاب "دا " اضافه کرد: خیلی از کارگردانان با خواندن کتاب گفتند که این اثر یک فیلمنامه آماده است و می تواند به فیلم یا سریال تبدیل شود ولی هنوز کارگردان آن مشخص نشده است.
خانم حسینی تصریح کرد: من امتیاز ساخت این فیلم را به حوزه هنری هدیه کرده ام اما قرار است کارگردان وهنرپیشه‌های اصلی با نظر من انتخاب شوند.
کتاب "دا " اشاره ای دارد به خاطرات و ناگفته های خونین شهر از زبان سیده زهرا حسینی که در آغاز جنگ تحمیلی 17 ساله بوده و در صحنه حضور داشته است این اثر توانسته با توصیف تصاویری جاندار از دفاع 33 روزه حامیان خرمشهر فیلم 8 سال دفاع مقدس را به عقب بازگرداند و نمونه ای از مقاومت و صلابت زنان و دختران این سرزمین در مقابل تهاجم رژیم بعث عراق را به نمایش بگذارد.
حسینی در آستانه سالروز فتح خرمشهر 22 و 23 اردیبهشت ماه به دعوت حوزه هنری یزد در جمع خانواده شهدا، رزمندگان ، دانش آموزان، بانوان و اقشار مختلف مردم یزد به بیان خاطراتی از خونین شهر پرداخت.
کتاب "دا " تولید دفترادبیات پایداری و هنر مقاومت حوزه هنری و انتشارت سوره مهر است.






عکس خانم حسینی راوی کتاب دا


گفتگوی ویژه با خانم حسینی راوی کتاب


دا یک صداقتی دارد که باعث می شود مخاطب جذب آن شوند


تاریخ گفتگو : 1388-03-03


مسئولان و مدیران از جناحها و گروههای مختلف طی سالهای پس از جنگ با دادن وعده به مردم مناطق جنگ زده نه تنها آبادانی برای شهری همچون خرمشهر به ارمغان نیاوردند، بلکه آن را به آرزویی دست نیافتنی برای ساکنان تبدیل کردند.
"خرمشهر" شهری که به حق خرمش نامیدند اما دیری نپایید که خونین شهر لقب گرفت... فضای شهر و چهره دوست داشتنی و صبور و بی تکلف ساکنان آن که سالها در این شهر زندگی کرده و یا با خاطره روزهای شیرین شهر زیبای خود آواره شدند گویای ناگفته های بسیاری است... . هرچند که هر سال با یادآوری سوم خرداد دیدن خرمشهری آباد و پر رونق برای ساکنان این شهر دوست داشتنی به آرزویی دوردست تبدیل شده است اما امیدواریم که با پایان فضای هیجانی انتخابات پیش رو، رئیس جمهور منتخب تنها به وعده های زبانی خود برای آبادانی خرمشهر بسنده نکند و هر چه زودتر شاهد پویایی و آبادانی این منطقه تاریخ ساز کشورمان مثل گذشته باشیم.

سیده زهرا حسینی یکی از نمونه شیرزنان ایران زمین است که با پایداری خود در تاریخی ترین شرایط زمانی و مکانی ایمان و عمل خود را به اثبات رساندند. او یکی از صدها بازمانده تهاجم سنگین ماشین جنگی صدام معدوم به خرمشهر در مقاومت 34 روزه است که طی سالهای پس از جنگ تا کنون صدمات روحی و جسمی به یادگار مانده از آن دوران هر از گاهی او را به بستر بیماری می کشاند. چهره و کلامش چون گذشته پر صلابت و شورانگیز است و نشانه هایی از آن دوران را در پس نگاه غمزده اما امیدوار خود دارد. گذشت سالها نه تنها از آتش حسرت دوری و شهادت دوستان و همشهریان و همکلاسیها و هم محلی ها نکاسته بلکه همچنان دانه‌های اشک بغض آن سالها را همراهی می کند.

زهرا هنوز دختر 17 ساله ای را در آتش و خون می بیند که جز نجات انسانهای پیرامونش به چیزی نمی اندیشد. برای او صحنه های فریاد و گریز و هیجان و اشک و زجه کودک و زن و مرد و دستان لرزان و چهره رنجور پیرزنان و پیرمردان به قیامتی زود هنگام می ماند و تنها چیزی که او را بر همراهی با مدافعان شهر بر پای می داشت ایمان و اخلاصی است که ذره ذره وجودش آن را فریاد می زند.

هنوز هم با گذر از محله ها و کوچه های به جا مانده از ویرانی جنگ، چهره دخترکان نوجوان و شادی را به خاطر می آورد که صدای خنده و شادی آنها در روزهای گرم و تفتیده جنوب و یا در بهاران او را شادمان می کرد و سکوت کارون در هنگام غروب آفتاب برای او یادآور هیاهو و شوخی های نمکین و ترانه خوانی های جوانان نوشکفته خرمشهر است که بعد از یک روز کاری در ساحل جمع می شدند و شعرهای عاشقانه می خواندند ....و چه زود مهمانی معشوق را لبیک گفتند.

زهرا نام کتاب خاطرات خود از مقاومت 34 روزه خرمشهر را به یاد تمام مادران رنج کشیده هشت سال دفاع مقدس، - از زنانی که تنها فرزند خود را برای اعتلای نام اسلام و ایران به جبهه ها فرستادند تا مادرانی که همه پسران خود را نثار کردند - "دا" نهاد تا در تاریخ نمونه ای دیگر از رشادت زنان سرزمینش را با تأسی از عمه بزرگوارش زینب کبری(س)به ثبت رساند.

یاد دوستان سفر کرده با آن چهره های روحانی و دلنشین در این سالها مونس تنهایی زهراست اما آنچه قلبش را به تنگ می آورد فراموشی راه و یاد آن مظلومان تاریخ است که در پس تعریفها و تمجیدهای ظاهری و برگزاری همایشهای بی نتیجه خودنمایی می کند. کسانی که تنها با بهره گیری از نام دلاورمردان هشت سال جنگ تحمیلی تکلیف خود را در پاسداری واقعی و عملی از آرمانهای شهدا فراموش کرده و وظیفه خود را در این زمینه با برگزاری چند کنگره و همایش و ... خلاصه می کنند.

متأسفانه با وجودی که هنوز نتوانسته ایم آن طور که شایسته و بایسته است تمام ابعاد جنگ تحمیلی را به ثبت رسانیم اما به جرأت می توان گفت که اگر روایت زهرا از مقاومت مردمی خرمشهر در"دا" نوشته نمی شد بسیاری از حقایق جنگ برای همیشه فراموش می شد، امید است این کتاب سرآغازی برای ثبت وقایع ناگفته از جنگ و ارج نهادن به اهداف سبک بالان سفر کرده باشد.

آنچه در پی می آید گفتگوی سیده زهرا حسینی با خبرنگار مهر است.

* خبرگزاری مهر: چه زمانی خیلی دلتون برای خرمشهر و دوستانتان بیشتر تنگ می شود؟

- سیده زهرا حسینی: من همیشه دلم برای خرمشهر و دوستانم تنگ می شود و هر لحظه به یاد آنها هستم.

* چه احساسی دارید وقتی به خرمشهر می روید؟ چه چیزی بیشتر شما را با دیدن خرمشهر رنجور می کند؟

- خرمشهر قبل از جنگ شهر بسیار آباد و سرسبزی بود و به دلیل وجود بندر فعال و موقعیت بازرگانی این منطقه علاوه بر وجود قومیتهای مختلفی که از شهرهای ایران در این منطقه در رفت و آمد بودند مردم دیگر کشورها مثل آمریکا، آلمان، انگلیس، ژاپن، چین، کره و ... در آن زندگی می کردند. با اینکه اکثر مردم خرمشهر از نظر مالی ضعیف بودند اما بسیار متدین بودند و در آن سالها افراد انقلابی و مذهبی که تبعید شده بودند در شهر برنامه های سخنرانی مخفیانه داشتند و تعدادی که در این جلسات شرکت می کردند پیامها را به بقیه می رساندند. با این توصیف وقتی جنگ شروع شد و دشمن خرمشهر را اشغال کرد این شهر تبدیل به ویرانه شد به طوری که تمام اطراف مسجد جامع را صاف کرده بودند و مسجد جامع مانند نگینی در وسط یک بیابان شده بود.

* وضعیت بازسازی خرمشهر بعد از فتح آن تا کنون چطور بوده است؟

- دشمن همه جا را مین گذاری کرده بود و سالها طول کشید تا اینکه این ویرانیها ساخته شد و مین گذاریها تا حدودی پاکسازی شد اما هنوز در مناطق مرزی و شلمچه مین وجود دارد و متأسفانه بر اثر بمباران شیمیایی و خمپاره های دشمن زمینهای کشاورزی و نخلستانها نابود شد و نمی دانم چرا بعد از سالها هنوز کشاورزی پر رونق این شهر احیا نشده است. اگر شط لایروبی شود همان گل و لایی که از دل شط بیرون می آید بهترین و غنی ترین خاک برای کشاورزی است. بعضی جاها هنوز آباد نشده و خیلی از خانه های باقیمانده از جنگ به دلیل امواج خمپاره ها یا اصابت ترکش و توپهای جنگی حالت پکیدگی دارند و مردم هنوز در آن زندگی می کنند و ممکن است هر آن بر سر آنها آوار شود. من زمانی که به خرمشهر می روم واقعا از دیدن این نابسامانیها و رنج مردم این شهر حال بدی پیدا می کنم.

* بیشترین گلایه مردم در مورد کیفیت آب این منطقه است آیا قبلا هم کیفیت آب خوزستان به همین شکل بود؟

- آب خرمشهر و خوزستان یکی از بهترین آبهایی بود که قبل و اوایل انقلاب به کشورهای حاشیه خلیج فارس صادر می شد و یکی از اهداف صدام دستیابی به آب شیرین خوزستان بود اما متأسفانه الان بدترین آب دنیا را دارد. آب خرمشهر پر از انگل و میکروب است و طعم خیلی بدی دارد و حتی باعث آسیب دیدگی پوست می شود اما مردم مظلوم خرمشهر از این آب می خورند و هرچه فریاد می زنند که فکری برای آب آبادان اهواز و خرمشهر کنید فایده ای ندارد.

من ایام نوروز اهواز بودم، خدا می داند با ماشین وقتی از روی پل کارون رد می شدیم از بوی لجن و تعفن نمی توانستیم نفس بکشیم و در اثر نبود بارندگی سطح آب پایین رفته و جزیره هایی از داخل کارون بیرون آمده است ضمن اینکه به دلیل سرازیر شدن فاضلاب شهر به کارون بوی تعفن مردم را رها نمی کند و سالیان سال است که فکری به حال آن نشده و تازه امسال دیدم حفاری آغاز شده و ظاهرا می خواهند فاضلاب اهواز را تفکیک کنند.

اینها همه معضلاتی است که گریبانگیر مردم شده است. اگرچه امسال مسئله گاز خرمشهر در حال حل شدن است اما مسئله آب خیلی مهمتر از گاز است و شنیدم که تا مرداد آقای احمدی نژاد قول حل مسئله آب خرمشهر را داده اند و امیدوارم که این اتفاق بیفتد تا دعای خیر مردم بدرقه راه آنها باشد. اما مسئله دیگر پل جدید خرمشهر است، متأسفانه این پل با وجود هزینه میلیاردی که صرف آن شده کارایی ندارد چون از ارتفاعی که باید ساخته می شد چند متر کوتاه است و هیچ کشتی نمی تواند از زیر آن عبور کند و به دلیل برخورد یک کشتی با آن دیواره این پل ترک خورده و اکنون به لحاظ ایمنی در وضعیت خطرناکی است و مثل لقمه گلوگیری شده که نه می شود قورت داد و نه آن را خارج کرد. با ساخت این پل که بدون کارشناسی صورت گرفته عملا صنعت کشتیرانی در خرمشهر از بین رفت و این ظلم بزرگی به مردم است.

* در سالهای اخیر طرح ساماندهی گلزار شهدا مطرح شده که منجر به اعتراضات گسترده خانواده شهدا شد، آیا این طرح در خرمشهر نیز اجرا شده است؟

- متأسفانه سالیانه بودجه هایی برای شهر گرفته می شود اما این بودجه ها هدر می رود و طرح ساماندهی گلزار شهدا یکی از این نمونه هاست که یک روز آمدند لوله هایی در زمین فرو کردند و گلزار شهدا را مثل پالایشگاه کردند و به ارتفاع یک متر بتون بر روی قبر شهدا ریختند که متأسفانه بسیاری از قبور شهدا با این کار ناپدید شد. گاهی می بینید دو مزار برای یک شهید وجود دارد و یا یک شهید اصلا مزاری ندارد. خدا می داند که چقدر آنجا شهید دفن کردیم اما حالا با دیدن منظره گلزار شاید تعداد قبور شهدا به دویست قبر هم نمی رسد و نمی دانم قبر این همه شهید چه شد درواقع هزینه های میلیاردی صرف می کنند که نتیجه ای ندارد. والله اگر گلزار شهدا را به همان شکل می گذاشتند معنویت و تأثیر آن بیشتر بود و دل خانواده شهدا را اینقدر نمی لرزاندند. هر روز می آیند می کوبند، می ریزند و می سازند اما معلوم نیست آخرش چی می شود یا این گنبدهایی که گذاشتند یعنی چه؟! شش گنبد طلایی یعنی چه؟ آیا می خواهند امامزاده درست کنند؟! آنها را به خدا قسم می دهیم این بودجه ها را صرف مردم بکنند، بیکاری در خرمشهر بیداد می کند. این بودجه ها را صرف اشتغال و احیای کشاورزی خرمشهر کنند. جوانان به دلیل بیکاری و نداشتن درآمد مناسب نمی توانند ازدواج کنند و به خاطر فقر نمی توانند به تحصیلاتشان ادامه دهند و امیدی به آینده ندارند. وقتی این جوانان به فساد می افتند تازه مسئؤلان یادشان می آید که کاری کنند.

* فکر می کنید چرا پس از 25 سال که از آزادی خرمشهر می گذرد هنوز این مشکلات حل نشده ؟

- علت آن فقدان مدیریت توانا و هوشمند است. باید مدیرانی برای خرمشهر منصوب شوند که عاقل و شجاع باشند و قدرت تصمیمگیری و اجرا داشته باشند ضمن اینکه اهرمهای نظارتی بر کار مدیران وجود ندارد اگر این دو مشکل حل شود مشکلات خرمشهر نیز حل خواهد شد.

* بارها گفته شده که حفظ نام و یاد و خاطره شهدا و ارج نهادن به خانواده شهدا و ایثارگران یکی از مهمترین موارد تضمین امنیت ملی است که در پایداری یک نظام نقش اساسی را دارد آیا ما در این کار موفق بوده ایم؟

- خانواده شهدا وقتی عزیزانشان را فدا کردند از هیچ کس انتظار مسائل مالی نداشتند و ندارند چون اینها با خدا معامله کردند و انشاء الله خداوند هم اجرشان را می دهد اما متأسفانه برخی قوانین اصلا اجرا نمی شود و تنها از آبروی خانواده شهدا بهره برداری سیاسی و تبلیغی می شود. این تبلیغات بد باعث شده برخی از افراد ناآگاه تصور کنند خانواده شهدا همه چیز در اختیارشان قرار گرفته و دیگران محروم شده اند به عنوان مثال مسئله سهمیه دانشگاه به صورتی که که تبلیغ می شود نیست. چرا باید فرزند یک شهید که قطعا تواناییهایی داشته که توانسته از سد سخت کنکور عبور کند و وارد دانشگاه شود از ترس اینکه متهم به حق خوری شود نگوید پدرم شهید شده است؟! مسئولان با تصویب و تبلیغ بد برخی قوانین که ضمانت اجرایی هم ندارد یا به درستی اجرا نمی شود، عزت خانواده شهدا را از بین نبرند. اگر قرار است این عزت و احترام از بین برود لزومی ندارد که قانون تصویب شود چون اینها برای رضای خدا این راه را رفته اند.

* در آثار فرهنگی مثل تئاتر، فیلم، کتاب چقدر در انتقال مسائل واقعی جنگ و ارزشهای دوران دفاع مقدس به نسل جدید موفق بوده ایم؟

- اگر موفق بودیم که این حال و روزمان نبود. ولی این کارهای فرهنگی بی تأثیر هم نیست مثلا در حوزه تئاتر و کتاب خیلی موفقتر بوده ایم اما متأسفانه فیلمهایی که در رابطه با دفاع مقدس ساخته می شود به جز تعداد محدودی به دلیل اعمال سلایق شخصی نامناسب هستند. معتقدم اگر واقعیت را درست منعکس کنیم یقینا مؤثرتر خواهد بود اما وقتی ما سلیقه ای عمل می کنیم و خودمان چیزهایی را اضافه می کنیم آن معنویت و تأثیر را از بین می برد و به همین دلیل سینمای دفاع مقدس که داشت جایگاه خود را پیدا می کرد به یکباره دچار رکود شد چرا که فیلمسازان ما تنها به فروش توجه می کنند و نه محتوا و با آن افراطها این تفریطهای اخیر را نیز باید شاهد باشیم. در واقع با ساخت این فیلمها باعث سطحی نگری و ذهنیت بد جوانان نسبت به دفاع مقدس شده ایم.

* فکر می کنید نسل کنونی به مانند شما در مقابل تهاجمات احتمالی حماسه آفرین خواهد بود؟

- من به جوانانمان یقین دارم. جوانان کنونی به نسبت جوانان دوره ما آگاهی بیشتری دارند. ما بچه هایی بودیم که در زمان طاغوت زندگی می کردیم و فسادها دیده بودیم اما خودمان به دنبال انقلاب رفتیم. شاید برخی از جوانان از نظر ما مذهبی نباشند اما عرق ملی دارند و اگر خدای نکرده اتفاقی بیفتد و کسی بخواهد به این آب و خاک دست درازی کند حتما این جوانان مقابله خواهند کرد. من نسبت به این مسئله مطمئن هستم و نسبت به آینده امیدوارم.هرچند که آرزو می کنم همه ملتها در صلح و آرامشی همراه با عزت و شرف زندگی کنند نه صلحی که در سایه استکبار و ذلت باشد.

* خانم حسینی شما به عراق سفر کرده اید؟ آیا به شهر دوران کودکی تان بصره هم سفری داشته اید؟

- بعد از سقوط صدام به عراق برای زیارت عتبات عالیات سفر کردم اما در سال 83 در یک سفر کاری با گروهی به بصره رفتم اما به دلیل شرایط ویژه امنیتی مجبور بودیم با افراد مسلح حرکت کنیم.

* آیا بستگانی در این شهر دارید؟

- بله داریم اما در این سفر متأسفانه نتوانستم کسی را پیدا کنم چون صبح تا شب درگیر کار بودیم و بعضی وقتها که فرصتی داشتیم به سطح شهر می رفتیم. من خیلی به محله های این شهر نگاه می کردم حتی محله "عشار" در بصره را شناختم با وجودی که 40 سال از آخرین دیدار من از این منطقه می گذشت ولی متأسفانه این محله که از محله های خیلی خوب بود تبدیل به خرابه شده است.

*با توجه به آرامش نسبی که در این منطقه ایجاد شده آیا امکان ارتباط با بستگانتان را دارید؟

- بله ما در رفت و آمد هستیم و خیلی از بستگان ما به آنجا می روند و یا آنها به ایران می آیند. حتی در بازگشت از سفر بصره در مرز شلمچه وقتی مسئول بررسی گذرنامه اسم مرا صدا زد آقایی به سمت من آمد و به عربی از من سؤال کرد که تو زهرا حسینی هستی و دختر فلانی هستی و بعد از معرفی خودش متوجه شدم که برادر شوهر خاله ام است که پسر عموی مادرم هم هست و خیلی اصرار داشت که به همراه او به خانه اش بروم تا با فامیلها دیداری داشته باشم.

*سروده و ترانه ای که بیشتر دوست دارید؟

- راجع به خرمشهر دو ترانه هست یکی از آقای پرویز بیگی جبیب آبادی" یاران چه غریبانه رفتند از این خانه ..." و یکی دیگر شعری است که آقای سراج خواندند" شهر شهر خون" که هر وقت این دو سروده را می شنوم حال خاصی پیدا می کنم و لحظه لحظه اتفاقات خرمشهر در ذهنم زنده می شود ضمن اینکه آقای سراج بعد از سقوط خرمشهر به سپاه خرمشهر آمدند و در پایگاه شهید جهان آرا این سروده را اولین بار خواندند.

*دلیل استقبال کم نظیر مردم از کتاب"دا" در زمانی که میزان کتابخوانی در ایران کم است در چیست؟

- من فکر می کنم اولا این کار چون برای رضای خدا بوده حتما مورد عنایت الهی قرار گرفته است و دیگر اینکه "دا" یک صداقتی دارد که باعث می شود مخاطب جذب آن شوند. من این مسئله را همینجوری نمی گویم خیلی از افرادی که کتاب را خوانده اند و با من ارتباط بر قرار کرده اند به ویژه جوانان این مسئله را می گویند و دلیل بعدی این است که تا به حال جریان جنگ و خرمشهر از زبان یک زن و آن هم یک دختر 17 ساله گفته نشده است. این کتاب تنها راجع به جنگ نیست بلکه راجع به مسائل مردم در جنگ هم هست. خیلی از خاطرات مردان جنگ درباره درگیریها بوده اما "دا" روایت خانواده در جنگ است.

*خانم حسینی در مورد این کلمات نظرتان را بگویید؟

* روح الله- یعنی عشق، آزادگی و عزت

*ممد نبودی ببینی ...

-(با بغضی فروخورده ) واقعا وقتی خرمشهر آزاد شد خیلی جای بچه ها خالی بود گرچه می دانستیم روحشان ناظر است و همراه با ما شادی می کنند.

* حاتمی کیا

- از کرخه تا راین، ارتفاع پست، آژانس شیشه ای.

* میدان آزادی

- یاد نخستین باری می افتم که تهران آمدم. با این کلمه سرمای شدید را حس می کنم. وقتی از خرمشهر خارج شدم مجروح بودم و وقتی از بیمارستان مرخص شدم با دوستانم به تهران آمدم چون جنگ زده بودیم لباسی همراه نداشتم و خیلی سردم بود. یک مطلب دیگری که با میدان آزادی به ذهنم می آید گفته شهید بهشتی راجع به این میدان است که قبلا به میدان "شهیاد" معروف بود که شهید بهشتی به آن می گفتند "شیاد".

*: آوینی

- اسم آوینی با خرمشهرعجین شده و یاد"شهری در آسمان" می افتم.

* دفتر ادبیات مقاومت

- کتاب"دا"

* فلسطین

- مقاومت و خون.

* بصره

- عشق دوران کودکی.

* کارون

- جریان حیاتی خوزستان.

* زندگی

- زندگی با عزت و شرف خوب است در غیر این صورت روزمرگی است.

*حرف آخر؟

- از مسئولان تقاضا دارم عنایت خاصی به خرمشهر داشته باشند و اجازه ندهند که اینقدر ظلم به مردم این منطقه شود امیدوارم که این بی توجهی سهوی باشد. اجازه ندهیم خواب غفلت ما را در رباید. به فکر مردم باشیم تا دعای آنها پشت سرشان باشد و خدا نیز از آنها راضی باشد وگرنه ما آن دنیا چه جوابی داریم که به شهدا بدهیم. اگر حرمت شهدا را حفظ کنیم حرمت خودمان هم حفظ خواهد شد و آن دنیا روسیاه نخواهیم بود.
در صورت نیاز دوستان میتوانند با عضویت در گروه اینترنتی ایرنین مدرن جدید ترین کتابها را بصورت فایل pdf از مطالب گروه دریافت نمایند
لینک عضویت:
http://groups.yahoo.com/group/iranin_modern/join/

۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه

30 میلیاردر ایران چه کسانی هستند (( زندگینامه همراه با عکس

میلیاردرهای ایران چه کسانی هستند؟


 


خیلی ها موفقیت را داشتن موقعیت شغلی مناسب و برخورداری از رفاه کامل می دانند ، اگرچه بسیاری ثروتمند بودن را به عنوان نوعی ارزش، شاید شبیه به موفقیت نمی دانند، اما در بسیاری از کشورهای دنیا چنین است. از همین  راهروی فکری هم هست، که ثروتمند ترین مردان و زنان دنیا، آنجا که سامانه مالیاتی درستی هم وجود دارد، با افتخار سر خود را بالا می گیرند و از ثروت مشروعی می گویند که البته قانونمد و شفاف به دست آمده است و کم نیستند لیست های ثروتمند ترین افراد یک کشور یا جهان که در نشریات مطرح می شوند.

به گزارش عصرایران، در "ایران سال 1389 "اما ، موضوع مثل خیلی از مقولات دیگر متفاوت از دنیاست. در اینجا، پولدار بودن همان است که در «به کجا چنین شتابان؟» و «دارا و ندار» نشان داده می شود ؛ اگرچه این سریال محصول ماه های اخیر است، اما فیلمنامه آن در ذهن بسیاری از افراد جامعه ما از خیلی سال ها پیش نقش بسته است. سال هایی که گنج قارون ساخته شده بود.

بر اساس این تفکر است که: «اولا پولدار ها خبیث هستند و هیچ راهی به جز بالا کشیدن حق فقرا نداشتند تا پولدار شوند. ثانیا، پولدارها معمولا امراضی نظیر سرطان خون (خاص مرفهان بی درد) دارند و اگر این را هم نداشته باشند، حتما از حرص پول سکته می کنند. بچه هایشان هم که اگر ایدز نداشته باشند(که این ایدز هم سوغات یک سفری خارجی و بی بندوباری است) حتما معتاد و الکلی هستند.»

از بحث دور نشویم، به لطف سامانه های مالیاتی و مالی کشورمان ایران، دو دسته ثروتمند وجود دارند. دسته اول که همیشه هم بحث برانگیز بودند، رانتی هستند و زمین خوار و ... اینها را کسی نه می شناسد، نه دیده، نه حساب هایشان معلوم است. لااقل 5 سالی هم هست که اسمشان از نوک زبان، به بیان نرسیده و هنوز مردم منتظر شنیدن نامشان هستند و مدارک ثروت نامشروعشان.در ضمن وقتی نام شان از نوک زبان بزرگان به مقام بیان نرسیده، انتظار زیادی است که از قلم ما بچکد!

پس اجازه بدهید سراغ دسته دوم برویم، همان ها که ثروتمند هستند، اما شناخته شده اند و به خاطر شناخته شده بودنشان، مالیات می دهند. مالیاتی که کوچه های شهرمان را با آن اسفالت می کنند، صدا و سیمای مان را با آن می چرخانند و... برای پیدا کردنشان باید کمی بگردیم.

در فهرست زیر، هرجا که دیدید، نام شرکت یا کارخانه ای آمده است، بدانید که در آن بنگاه اقتصادی، اشخاص زیادی کار می کنند و به واسطه تولید، چرخ اقتصاد خانواده شان می چرخد ؛ پس قابل احترام هستند.

***
 



1- علاء ميرمحمدصادقي: الان 79 سال دارد و متولد اصفهان است.  كسي كه همه او را به‌عنوان پدر گچ و سيمان كشور مي‌شناسند.

اولين صندوق قرض‌الحسنه انقلابي را 38 سال پيش در مسجد لرزاده تأسيس كرد.

 
او بنيانگذار سازمان اقتصاد اسلامي است كه روزي قرار بود بانك خصوصي بازاري‌ها باشد اما با تهديد به استعفاي 7 عضو كابينه دولت موقت، به محاق تعليق رفت تا سرانجام در دولت احمدي‌نژاد به بانك قرض‌الحسنه تبديل شد.

میرمحمد صادقی رئیس انجمن صنایع و معادن گچ کشور، رئیس خانه معدن کشور، بنیانگذار و رئیس هیات مدیره اتاق های مشترک این و کانادا، ایران و افغانستان، کمیته مشترک ایران و کره، شورای مشترک ایران و بحرین، و ایران و عربستان، اتحادیه تولید کنندگان و صادر کنندگان محصولات معدنی، عضو هیات مدیره شرکت کشتی سازی نوح، شرکت صنایع گچ  خوزستان، شرکت صادراتی بنادر جنوب، شرکت پخش سیمان کشور و عضو هیات رئیسه اتاق تهران است.

 


 

 


2- سید حمید حسینی: حضور اشخاصی مثل صفایی فراهانی در مجلس ترحیم پدر وزیر ارشاد برای بسیاری سوال برانگیز بود.
پاسخ سوال را باید در فعالیت های اقتصادی برادر وزیر ارشاد جست، بالاخره برادر وزیر ارشاد با صفایی فراهانی همکار است.
  52 ساله است و اهل رفسنجان. رئیس هیات مدیره گروه بین المللی مذاکرات و مدیر عامل شرکت پالایشگاه نفت سروش است.
 

 







 

3- محسن خليلي‌عراقي: مديرعامل شركت بزرگ بوتان. همین بوتان کافی است تا دامنه فعالیت های او مشخص شود.

رئیس هیات مدیره و مدیر عامل شرکت بوتان است، رئیس هیات مدیره انجمن مدیران صنایع ایران، رئیس هیات مدیره کنفدراسیون صنعت ایران، دبیر کل کانون عالی کارفرمایان ایران، رئیس هیات مدیره شورای صنایع لوازم خانگی ایران، رئیس هیات مدیره انجمن صنفی کارفرمایان توزیع کننده گاز مایع ایران است. عراقی متولد 1308 در تهران است.
 







4- شاهرخ ظهيري:
حتما لااقل یکبار سس های او را تجربه کردید، به او سلطان سس هم می گویند ؛ پيشگام صنايع غذايي در كشور و بنيانگذار كارخانه‌هاي مهرام است.

علاوه بر این، ظهیری 80  ساله عنوان های دیگری نظیر: نایب رئیس اتاق های مشترک ایران و روسیه، ایران و استرالیا، ایران و ارمنستان و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، عضو هیات رئیسه اتاق ایران و کانادا، رئیس کمیسیون کشاورزی در صنایع و بسته بندی اتاق ایران، عضو هیات رئیسه انجمن مدیران، نایب رئیس کنفدراسیون صنایع غذایی ایران را نیز در کارنامه دارد.

سلطان سس ایران ، متولد تهران است.






5- مهدي جارياني:
هربار که حمام بروید یا دست هایتان را بشویید، شاید به یاد جاریانی بیفتید.  جاریانی متولد تهران است و 62 سال سن دارد. جاریانی مدیر عاملی شرکت های: پاکسان، انتباه، تولی پرس، پخش عظیم، کالا مصرفی، تولید مواد اولیه داروپخش(تماد) را در کارنامه دارد.









6- علينقي خاموشي:
متولد تهران است، اما چه کسی نمیداند که او اصالتا مشهدی است؟

بالاخره دوران زیادی را به صندلی ریاست اتاق های بازرگانی تکیه زده و از سابقه دار هاست.

به کت و شلوار عادیش نگاه کنید و با خودتان فکر کنید که در روزگاری نه چندان دور، هر مردی در شب دامادیش یکی از محصولات آقای مدیر را به تن می کرد.
درست متوجه شدید، خاموشی 71 ساله، این عنوان ها را در کارنامه دارد(به جهت فزونی تعداد شرکت هایی که به واسطه ریاستش در بنیاد در آنها نیز نفوذ داشته است از ذکر بسیاری از آنها در اینجا خودداری شده است): رئیس هیات مدیره شرکت سرمایه گذاری ایران، رئیس هیات مدیره شرکت های: ریسندگی و بافندگی مطهری و پوشاک جامعه، مدیر کل شرکت های: ریسندگی و بافندگی مقدم و تیم، مدیر تولید نساجی ممتاز، عضو شورای عالی پول و اعتبار و رئیس بنیاد مستضعفان.




7- اسداله عسگراولادي:
  همین یکی –دو هفته قبل، جوابیه معترضانه ای را به یکی از روزنامه های کثیر الانتشار فرستاده بود، از آنها گله کرده بود که چرا از وی با عنوان «حاجی ترانسفر» نام برده اند.

عسگراولادی اهل تهران  است و چه کسی است که او را نشناسد. بر اساس روایتی پیر مرد خوش قلب در جریان نگرانی بخش خصوصی از واگذاری نمایشگاه بین المللی تهران با آن وسعت در آن نقطه اعیان نشین تهران در جمع هیات نمایندگان اتاق چنین گفته بود: جناب رئیس(آل اسحاق) اگر اجازه می دهید، بنده به عنوان یک «کاسب جزء» همین حالا چک خرید نمایشگاه را بکشم!

این اظهار نظرش در مقابل دیدگان حیرت زده خبرنگاران در زمان خودش کم سر و صدا نکرد!
از اعضاي بنام مؤتلفه، رئيس اتاق مشترك ايران و چين، دارنده شركت بزرگ «حساس» كه در عرصه صادرات خشكبار و به خصوص پسته ايران در سطح جهان صاحب نام است. چند هفته قبل هم گفته شد دو بانک چینی را خریده، البته بعدا متذکر شد که کل بانک ها را نخریده ، بلکه سهام آنها را خریداری کرده است.



8- فاطمه مقیمی:
اهل رشت است. به روسری و مزدای صورتی رنگش نگاه نکنید، راننده کامیون های زیادی آخر برج چشمشان به دست خانم رئیس دوخته شده است.

 موسس و مدیر عامل شرکت حمل و نقل بین الملل است و در کارگروه های مرتبط با موضوع حمل و نقل همکاری های زیادی دارد.

داستان زندگیش هم خالی از لطف نیست. مقیمی قرار بوده مترجم یا معلم زبان باشد. ماجرا از جایی شروع شده که مترجم یک شرکت حمل و نقل بین المللی شده است و بعد وقتی صحبت های روسایش را ترجمه می کرده، فکر کرده که چرا خودش مدیر نشود. همین می شود که یک شرکت راه می اندازد و باقی ماجرا!





9- محمد مهدی رئیس زاده:
مشهدی 52 ساله انگار برای مدیریت در این دنیا حاضر شده: عضو هیات مدیره و مدیر عامل گروه صنایع سیمان کرمان، عضو هیات مدیره و مدیر عامل شرکت تسهیلات بازرگانی صنعتی، عضو هیات مدیره و مدیر عامل شرکت بازرگانی صنایع ملی ایران، رئیس هیات مدیره شرکت سرمایه گذاری سیمان کرمان، عضو هیات مدیره شرکت سیمان ممتازان، عضو هیات مدیره گروه تولیدی لاستیک بارز، نایب رئیس هیات مدیره شرکت صنایع چوب و کاغذ مازندران و... .








10- احمد اميراحمدي:
71 ساله است، اما خیلی جوان مانده، به گوش های شکسته و پف کرده اش که نگاه کنید ظاهرا رمز جوانیش را دریافتید، کشتی گیر با سابقه ای است. البته کیست که نداند کار و پول خوب هم آدمی را جوان نگه میدارد! كشتي‌گير قديمي با گوش‌هاي شكسته كه به‌عنوان پدر سرب و روي كشور شناخته مي‌شود اهل تهران است.
علاوه بر سرب و روی، در صنعت شیشه و بلور هم کم فعالیت نکرده است. عناوینی چون: رئیس انجمن صنفی کارفرمایان صنعت شیشه و بلور استان تهران، و شرکت تعاونی تولید کنندگان شیشه و بلور و انجمن تخصصی صنایع همگن شیشه وبلور تهران، نایب رئیس خانه صنعت و معدن تهران و... را هم یدک می کشد.





11- تقي بهرامي نوشهر:
فکر نکنید چون شهرتش به نوشهر ختم می شود شمالی ست. دو کلمه که حرف بزنید متوجه لهجه دلنشین اذریش خواهید شد.
متولد 1324 در اردبیل است. اگر سر و کارتان به بازار آهن و ... خورده، احتمالا میخواهید بدانید چه کسی فی این بازار را مشخص می کند. با پدر خوانده فولاد كشور آشنا شوید! مؤسس چندين شركت بزرگ فولاد و فعال اين صنعت است.
او موسس شرکت های گرو.ه صنعتی نورد نوشهر، ذوب آهن اردبیل و سبلان و سهند، کارخانه قطعه سازی دینام و استارت اردبیل، سیمان خلخال، کاغذ سازی اترک اصفهان، رئیس انجمن فولاد کشور، دبیر کل خانه صنعت و معدن، رئیس هیات مدیره شرکت کشتیرانی لنگر است.




12- محمد صدر هاشمي‌نژاد:
از مؤسسان اولين بانك خصوصي كشور و رئيس هيأت‌مديره همان بانك، مدیر عامل شركت توانمند ساختماني استراتوس، كسي نمي‌داند او چقدر ثروت دارد، اما در زمينه ساختمان‌سازي و بازرگاني از بزرگان به شمار مي‌رود. صدر هاشمی متولد 1329 در شهر کرمان است.









13- پدرام سلطاني:
شخصي كه با وجود جوان بودن به‌عنوان يكي از بزرگان بخش خصوصي پتروشيمي معروف است.
41 سال سن دارد و متولد زاهدان است. رئیس هیات مدیره گروه شرکت های پرسال، عضو هیات مدیره و دبیر کل اتحادیه صادر کنندگان فرآرده های نفت، گاز و پتروشیمی ایران، موسس، عضو هیات مدیره و مدیر عامل صندوق توسعه صادرات فرآرده های نفتی ایران است.







14- علی شمس اردكاني:
مديرعامل يك شركت بزرگ خودروسازي و از فعالين بنام صنعت خودروسازي خصوصي در كشور. سوابق اجرای شمس اردکانی کم نیست که بتوان در چند خط تمام آنها را گفت. رئیس مجمع ایران برای فردا، مشاور وزارت نفت، عضو هیات مدیره بانک مسکن  در امور بازرگانی و مالی در اردن، رئیس هیات مدیره شرکت های گروه سرمایه گذاری و تبدیل گاز به مایع نارکنگان، رئیس اجرایی هیات مدیره شرکت های آسیای آرام و صنایع خودرو کویر و گروه بین المللی ساروج بوشهر، دبیر کل اتاق بازرگانی ایران، عضو بنیانگذار منطقه آزاد قشم و.... شمس اردکانی متولد 1322  در اصفهان است.





15- عباسعلي قصاعي:
از بازماندگان خاندان بزرگ سرمايه‌دار قصاعي و از بزرگ‌ترين فعالان صنعت چيني در كشور است. به سال1326 در نطنز به دنیا آمده و تا امروز نامش را با چینی و بلور در ذهن بازار ثبت کرده است. قصاعی 63 ساله مدیر شرکت های صنایع چینی قصایی، چینی زرین ایران، چینی یاسمن، صنایع بسته بندی زرین بان و رئیس انجمن صنایع چینی ایران است.








16- محسن بهرامي ارض اقدس:
بیشتر سمت های دولتی داشته مثل معاونت وزیر بازرگانی و مشاور وزارت نفت داشته است، اما این باعث نمی شود که ارض اقدس مشهدی چیزی از سایرین کم داشته باشد، چراکه در حال حاضر او مدیرعامل و عضو هیات مدیره ده ها شرکت صنعتی بزرگ است. ارض اقدس 54 ساله است.







17- احمد پورفلاح:
از اقتصادی های خوش تیپ «خیر» به شمار می رود.  متولد کرج است و حالا 65 ساله شده. مديرعامل شركت بزرگ تأسيساتي سكو ايران است علاوه بر این عناوینی چون:  قائم مقام رئیس هیات مدیره اتاق ایران و ایتالیا، نایب رئیس اتاق ایران و استرالیا، عضو شورای مرکزی ICC، عضو هیات امنای موسسه خیریه محک و... را نیز یدک می کشد.








18- مسعود دانشمند:
61 سال دارد و اهل زاهدان است. دارنده يك شركت بزرگ حمل و نقل دريايي است. اما شاید دوستی اش( با وجود کراواتی که همیشه به گردن دارد) با علینقی خاموشی هم جزو عناوینش باید ذکر شود.  البته از دور دستی هم بر آتش هتلداری یا چیزی شبیه گردشگری  و سفر و... دارد!









19- هوشنگ ادهمی:
همشهری روسای اتاق های ایران و تهران است، یک زنجانی  58 ساله. عناوینی چون: مدیر عامل شرکت مبنای خاورمیانه(اکنون)، مدیرعامل سیمان فارس خوزستان، رئیس هیات مدیره شرکت توسعه معادن روی، مدیر گروه سیمان سازمان صنایع ملی ایران را در کارنامه اش دارد.









20- اکبر برادر هریسچیان:
تبریزی 70 ساله است. فرش تبریز را چه کسی نمی شناسد؟ در اطراف تبریز هم منطقه ای وجود دارد به نام هریس، شاید نام فامیلش را از آن منطقه اخذ کرده باشد که اتفاقا اگر در ایران فرش تبریز مشهور است، در تبریز هم فرش هریس. او هم در این هنر-فن صاحب نام است.
هریسچیان مدیر عامل و رئیس اتحادیه صادر کنندگان فرش ایران است.








21- محمدرضا بهرامند:
تهرانی 61 ساله، بی مقدمه بگذارید برخی از سمت هایش را مرور کنیم: عضو هیات مدیره شرکت های: تولید و فراوری مواد معدنی ایران، گدارسنگ، سنگاب همدان، معدنی پیرتاک، فراسنگ محلات، منطقه ای، معادن آذربایجان، فصلنامه سنگ، اروم کانسار، مدیر عامل و عضو هیات مدیره: فرامز تهران، مجتمع معادن نی ریز، سنگاب آذرشهر، معدنی ایران سنگ، مدیر مسئول مجله سنگ و معدن، عضو کمیته ملی برگزاری بیستمین کنگره جهانی معدن، مشاور وزیر معادن و فلزات در ستاد سیاست گذاری توسعه صادرات سنگ کشور- نایب رئیس کنونی کمیسیون معادن اتاق ایران و... .





22- مهدی پورقاضی:
دوباره نوبت به اصفهانی ها رسید، اینبار یک اصفهانی 53 ساله. با عناوینی مثل: مدیر عامل شرکت نیرومند پلیمر و شرکت فرافن گاز تهران.

 او در صنعتی فعال است که مردم کوچه و بازار به آن می گویند پلاستیک.









23- احمد ترک نژاد:
درست 50 ساله است. متولد الشتر . ترک نژاد از جهادگران سال های قبل بوده و از اقتصادیان امروز! نام بانک خصوصی در کشورمان با پارسیان گره خورده، عناوینی مثل: مدیرعامل شرکت سرمایه گذاری بانک پارسیان، رئیس هیات مدیره شرکت تجاری بین المللی راهبرد پارسیان، رئیس هیات مدیره شرکت توسعه سیستم های حمل و نقل راه ابریشم، نایب رئیس هیات مدیره شرکت پارسیان اینترنشنال، عضو هیات مدیره شرکت گشترش هتل های لوتوس پارسیان را در کارنامه دارد.






24- محمدرضاجابر انصاری:
61 ساله، اهل تهران، ایجاد یا مشارکت در تاسیس شرکت های: دژ پاد، صنایع فلزی سبک، گروه صنعتی سپاهان، آهن و فولاد اصفهان، ساخته های فلزی اصفهانیان، سرمایه گذاری صنایع ایران، سرمایه گذاری ساختمانی سخت آژند، زراعی محمدآباد، آجر ماشینی سه ام، بار آهن سپاهان، آژند سازه اسکان و مهر آژند، انبوه سازان اسکان، عضو موسس شرکت های عام و تشکل های صنفی موسسه اعتباری کارآفرینان، بانک کارآفرینان، فروسیلیس ایران، بیمه کارآفرین، اتحادیه صنایع فلزی سبک و... را یدک می کشد.






25- غلامرضا حمیدی انارکی:
بالاخره نوبت به سمنان هم رسید، 66 ساله است و عناوینی مثل: رئیس کارگاه شرکت پارادیس، عضو هیات مدیره شرکت سرب و روی، مدیر عامل شرکت های: باریت ایران، ایران کان آرا، تولید و فراوری مواد معدنی ایران، معدنی آهن آجین، فولاد زاگرس، مواد نسوز بیرجند، مدیرعهامل تهیه و تولید مواد نسوز کشور-رئیس کنونی کمیسیون معادن اتاق ایران و... را یدک می کشد.







26- محمدرضا حیدری:
درست 60 ساله شده است، کردی از خطه کرمانشاه،  رئیس هیات مدیره و مدیر عامل شرکت سیمان فارس و خوزستان و 50عضویت در هیات مدیره بیش از 50  شرکت بزرگ بورسی را در کارنامه دارد.









27- مسعود خوانساری:
بازهم یک اصفهانی، 56 ساله است و موسس و مدیر عامل شرکت سرمایه گذاری آتی سامان .










28- جمشید عدالتیان شهریاری:
  55 ساله و اهل تهران، بسیار خوشتیپ و البته مدیر، تحصیلاتش را در آلمان ادامه داده و مدیر عامل شرکت کمپاس ایران و سرپرست منطقه 7 کمپاس بین الملل، رئیس هیات مدیره شرکت صنایع فراورده های غذایی پدیده دیناوند است.









29- فرهاد فزونی:
تهرانی 63 ساله مدیر عامل و رئیس هیات مدیره شرکت های گروه سرزمین سبز است.











30- توفیق مجد پور:
تبریزی 60 ساله، رئیس هیات مدیره شرکت کشتیرانی فرادریا و شرکت برادران مجدپور است.

... و البته میلیاردرهای ایران به همین فهرست ختم نمی شوند.